غزلم درهای از نسترن و شببوهاستمرتع درمنهها، دهکدهی آهوهاست این طرف کوچه بنبست، نگاه آبیهاآن طرف کوچه پیوند، کمان ابروهاست این خیابان بلندی که به پایین رفتهمال گیسوی به هم ریختهی هندوهاست غزلم گردش کاشیست در اسلیمیهاغزلم تابش خورشید بر اسکیموهاست باد میآید و انجیر مقدس مست ازروسریهای به رقص[…]