گر تو را، با ما، تعلق نیست، ما را، شوق هست… ور تو را، بی ما، صبوری هست، ما را، تاب نیست! بی تو بی تابم 0 1 بی تو بی تابم
ای روی تو راحت دل من چشم تو چراغ منزل من آبی است محبت تو گویی که آمیخته با گل من شادم به تو مرحبا و اهلا ای بخت سعید مقبل من بخت سعید 0 0 بخت سعید
که میرود به شفاعت که دوست باز آرد؟ که عیش خلوت بی او کدورتی دارد کجا مجال سخن باشدم به حضرت دوست مگر نسیم صبا کاین پیام بگذارد شفاعت 0 0 شفاعت
امام علی(ع) برای غفلت آدمی همین بس که همتش را در آنچه به کارش نمیاید، صرف کند (نهچ البلاغه) بیگاری 0 0 بیگاری
میان باغ حرام است بی تو گردیدن که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن میان باغ حرام است بی تو گردیدن 0 0 میان باغ حرام است بی تو گردیدن
میان باغ حرام است بی تو گردیدن که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن باغ بی تو حرام 0 0 باغ بی تو حرام