۲۰ توصیه قبل از ازدواج
25 تیر 1403 1403-04-25 13:03۲۰ توصیه قبل از ازدواج
۲۰ انتظاری که توصیه میکنم از همسر آیندتان داشته باشید. این ۲۰ مورد از زاویه شخص من و خروجی چندین جلسه مشاوره بوده و برای دوستانم که تصمیم به ازدواج دارند به عنوان یک توصیه غیرحرفهای اما مفید ارائه میدهم.
1. او را همسنگ خود بدانید. یعنی تصور کنید که او در اکثر کارها میتواند خودش را به شما برساند. در درس، در پول، در کار، در کیفیت گفتگو، در ورزش و سایر موارد نه اینکه عین شما باشد اما بتواند هم سطح شما شود. مثلا اگر شما رقاص خوبی هستید او هم بتواند دوچرخه سوار خوبی باشد. تصور یک مرد ورزشکار در کنار زنی تنبل و بی هنر برای هیچ کس جذاب نیست؛ همانطور که زنی رقاص و مردی فربه و بیتحرک. از همین نوع تصورات نوجوانانه صحیح برای هم تراز بودن خود استفاده کنید و استثنا قائل نشوید. اگر شما میتوانید یک دانشمند باشید و او از پس دیپلم خود هم به زور بر میآید، ثروت او لین موضوع را جبران نخواهد کرد. این تعبیر ظاهری همکفو یا همسنگ بودن است.
2. شما را از نظر عاطفی تامین کند. قبل از هر چیز دیگری دام بزرگی که برای افراد محروم از عاطفه در ازدواج چیده میشود،جذب شدن به سمت افرادی سرد و بی عاطفه در ازدواج است! این شوکه کننده ترین چاله روانشناسی است که کتاب طرحوارههای یانگ برای من روشن ساخت. اینکه ما برای رسیدن به زندگی پر از عاطفه ناخودآگاه به سمت افرادی فاقد عاطفه میرویم. بسیاری از مردان با تیپ جنتلمن و کت شلوار و کم حرف و خلاصه با همان ویژگیهای فیلمهای انیمه از مردان سفید پوش سوار بر اسب دقیقا با این دام سازگار هستند.
اخیرا در انیمیشنهای جدید این باور سنتی اصلاح شده که از آن جمله فیلم فرازن یا یخ زده که اتفاقا بر همین محرومیت و همین دام عاطفی تمرکز دارد را میتوان نام برد. اگر طرف شما از نظر عاطفی نمیتواند شما را ارضاء کند در آینده هم نخواهد توانست. باور کنید هر چیزی را هم که بتوانید به طرف مقابلتان آموزش دهید آن چیز عاشقی نیست! عاشقی در یک تعبیر خیلی سطحی یعنی توان زوج شما برای به دست آوردن دل شما و به لرزه درآوردن دلتان با زبان و بدون هیچ پشتوانه دیگری.
3. به اندازه کافی مثل هم باشید و به اندازه کافی متفاوت باشید. گلاسر در تئوری انتخاب خود که یکی از بهترین روشهای بهبود رابطه زوجیت است پنج نیاز اساسی انسان را با عنوان عشق، آزادی، بقا، قدرت و تفریح دسته بندی میکند و معتقد است دو نفر که در این پنج مورد به اندازه کافی مثل هم فکر نکنند نمیتوانند زندگی خوبی داشته باشند. اگر تفاوت بین افراد در دو تا از این موارد بیش از دو واحد اختلاف داشته باشد به معنای درگیری مداوم در زندگی است.
تصور کنید همسر شما چندان به عشق به اندازه شما نیاز نداشته باشد یا در خصوص حس بقا به اندازه کافی نسبت به شما حساس نباشد. شما در زندگی خواهید بود که همسرتان برای بقا تلاشی نمیکند و عشق هم از نظر او چندان مهم نیست یا آزادی های کافی به شما نمیدهد و یا خودش به دنبال زندگی آزاد نیست.
خلاصه مهم نیست که چطور فکر میکنید مهم است که مثل هم فکر کنید. تست نیازهای اصلی گلاسر به صورت برخط و رایگان قابل انجام است. اما تفسیر آن به طور کلی نیازمند متخصص است. اگر ازدواج نکردید و تفاوت زیادی در این تست دارید حتما به مشاور مراجعه کنید. اما دقت کنید بعضی تفاوتها در زندگی اگر هماهنگی کافی بین شما دو نفر باشد باعث جذابیت هم خواهد بود.
4. طرحوارههای شما باید شناخته شوند و همدیگر را تشدید نکنند. طرحوارهها روشهای رسیدن به آرامش شما در کودکی را مشخص میکنند که معمولا از محرومیتهای مختلف ناشی میشوند. برای مثال کسی که یکی از والدین خود را در سن نوباوگی از دست داده و یا تناقضات فاحشی در تربیت او وجود داشته احساس رها شدگی شدید دارد و یا کسی که از کودکی ارزش واقعی او درک نشده احساس خودشیفتگی شکننده دارد.
بعضی از این طرحوارهها با این حال که در حد بیماری نیستند اما هم را تشدید میکنند. برای مثال خودشیفته و محروم عاطفی هم را تشدید میکنند. یک نفر با روشهای مختلف طرف دوم را تشنه محبت خود میکشاند و زندگی تلخ و پایداری را ایجاد میکند. یا کسی که نیاز به کنترل شدید دارد با تنبیهات خود میتواند کسی که حس رها شدگی دارد را مدیریت کند. خلاصه آنکه این طرحوارهها باید مورد بررسی قرار گیرند. درمان بعضی طرحوارهها تقریبا غیر ممکن است و تنها راه مواجهه با آنها خودآگاهی است اما با انتخاب زوج مناسب شما از تشدید و درگیر شدن با آن اجتناب میکنید.
5. بالاترین نیاز انسان نیاز به رشد است. از کسی که بودن در کنار او باعث رشد شما نمیشود اجتناب کنید. دقت کنید که رابطه ازدواج یک رابطه یک هفته ای و یک ساله نیست و تمام عمر شما باید بتواند درگیر آن باشد. و مهمترین نیاز انسان یعنی رشد کردن و بالندگی داشتن نیازی است که در کنار همسر شما تامین میشود. با کسی ازدواج نکنید که شما را برای رشد همراهی نمیکند.
گاهی لازم است سختی در یک خانواده متحمل شوید تا یکی از شما یک دوره مهم را سپری کند. برای مثال برای خواندن دوره دکتری لازم است او به دشواریهای زیادی بیفتد اما شما هم در مقابل برای رشد او تلاش خواهید کرد. این رشد یک ارزش است که دو نفرتان باید به آن واقف باشید و الا زندگی بعد از مدت مثل تکرار خواندن یک صفحه هیجان انگیز از روزنامه تبدیل به یک کابوس میشود. فقط تصور کنید که هر روز یک چیز تکراری منتظر شما باشد. زندگی بدون رشد شما را مستهلک میکند.
6. احساس لازم بودن و ناکافی بودن یک حس دائمی است که کسی که دنبال رشد است باید در خود و همسر خود این موضوع را پیدا کند. در نتیجه کسی که به شما نتواند در عین حس رضایت از چیزی که هستید و باور داشتن به آن کسی که هستید حس ناکافی بودن و اینکه باید بهتر بشوید را بدهد نمیتواند شما را با انگیزه در مسیر رشد هدایت کند. این موضوع به انتظارات شما از زندگی برمیگردد.
7. احساس انحصار داشته باشید. اگر شما یک انتخاب تکراری در میان صدها انتخاب برای طرف مقابلتان باشید و او نتواند این احساس زیبا را به شما بدهد که شما تنها کسی هستید که او میتواند با او خوش بخت شود. خوشبختی خود را به هیچ راه دیگری به دست نمیآورید.
این احساس انحصار لزوما منطقی نیست و همه ما میدانیم که دریا تنها یک ماهی ندارد و این هم برای زن و هم برای مرد درست است اما توان ایجاد این احساس با حرف و عمل چیزی است که شما را زنده نگه میدارد. اگر طرف مقابلتان این حس را به شما نمیدهد در زندگی همیشه برای داشتن چیزی مبارزه خواهید کرد که نه آن را داشتهاید و نه آن را خواهید داشت.
8. این حس انحصار باید حتی با وجود فرزندان هم در شما ادامه داشته باشد. یعنی مطمئن باشید کسی که با او ازدواج میکنید فرزندان شما را کمتر از شما دوست خواهد داشت. این یک عشق طبیعی است که انسان همسرش را بیشتر از فرزندانش دوست داشته باشد. این موضوع مهم وقتی در مادران مطرح میشود با تناقض شدید با باور عمومی و سنتی ما مواجه میشود اما حقیقتی غیر قابل انکار است و اگر شما در خود چنین چیزی را نمیبینید پس ازدواج موفقی پیش روی خود ندارید.
9. حس انحصار به تنهایی کافی نیست و باید حس توجه هم داشته باشید. یعنی گزینه منحصر و منفعل بودن ارزشی ندارد. اینکه شما برای او بی جایگزین هستید اما او به اندازه کافی به شما توجه نمیکند اصلا رضایت بخش نخواهد بود. این حس شما را در یک زندگی خاموش نگه میدارد.
زوج شما باید بتواند حسی به شما بدهد که شما همه توجه او هستید. این خیلی موضوع مهمی است. اصلا میزان توجه او به شما درجه اهمیت پایینتری دارد تا درصد توجه او به شما. او باید صد در صد توجه خود را به شما بدهد این یک توان بسیار مهم است و شما باید بتوانید این توان را به صورت متقابل داشته باشید.
لذتبخشترین چیز در زندگی داشتن کسی است که بتوانید تمام توجهات او باشید. این یک حس است اما حسی بسیار ارزشمند است.
10. دقت کنید که شما خانواده درجه یک همسرتان هستید و او هم به همین شکل. پس نه دیگر پدر شما خانواده درجه یک شما هستند و نه پدرومادر او خانواده درجه یک او هستند. شاید والدین اجازه اظهار نظر در زندگی شما را داشته باشند اما حق دخالت ندارند.
این موضوع را به طور جدی با همسرتان مطرح کنید و انتظار داشته باشید تا در زندگی به آن عمل کند. مادر شوهر شما شاید تا دیروز به عنوان فرد درجه یک خانواده او محسوب میشده اما امروز با احترام و اختیار به اظهار نظر در زندگیتان حق دخالت ندارد و همسر شما باید بداند که شما فامیل درجه یک او هستید.
11. رابطه جنسی دوطرفه ای داشته باشید. یکی از موضوعات مهم در زندگی داشتن رابطه جنسی مناسب و متناسب است. البته تا حد زیادی این موضوع قابلیت تغییر دارد و مثل بقیه موارد غیر قابل حل نیست. اما نگاه در رابطه جنسی بسیار مهم است. هر یک از طرفین باید برای طرف دیگر این ارزش را قائل باشد که او اسباب بازی جنسی اش نیست و باید بتواند او را مورد توجه ویژه قرار دهد و رضایت او را در رابطه تامین کند.
یک زن سه مرحله اصلی شوق، ناز و نوازش را اگر در رابطه جنسی خود از طرف مقابل تامین نکند اول در رابطه جنسی سرد شده و بعد به افسردگی میرسد. این یک موضوع بسیار ساده زیستی است که در صورت عدم تامین انسان را دچار فسردگی میکند.
یک مرد هم سه مرحله اصلی نیاز، شکار و پیروزی را باید در رابطه جنسی خود احساس کند. این رابطه خیلی فراتر از یک رابطه جنسی جسمی است. و حالا با هر طرز تفکری هم که دارید اگر مثل هم فکر نکنید و نتوانید از رابطه جنسی خود راضی باشید شکست در ازدواج حتمی است. کافی است بدانید دو سوم دلایل واقعی طلاق جنسی هستند.
12. زوج شما باید علاوه بر اینکه همسر خوبی برای شما باشد پدر و مادر خوبی هم باشد. والدگری یکسویه کار بسیار سختی است و اگر قرار باشد شما تنها پدر یا مادر فعال برای فرزندانتان باشید خستگیهای روحی شدیدی را تجربه خواهید کرد. مردی که نتواند چند روز از کودکتان مراقبت کند قطعا پدر خوبی نیست. مردی که نتواند دقایق شادی را بدون استفاده از گوشی و تلویزیون و ابزارهای پوششی والدگری فراهم کند توان کافی برای مدیریت زندگی شما را ندارد. به اینکه طرف مقابل شما توانایی نگهداری از کودکان را دارد به شدت توجه کنید.
البته این موضوع بستگی به توان شما هم دارد. برای مثال اگر شما به شدت از پرورش کودکان استقبال میکنید و حاضر هستید تمام وقت خود را برای آنها بگذارید توان همسر شما در محبت به شما و حمایت گری از شما شاید برای یک زندگی خوب کافی باشد اما اگر شما از آن دسته مادران تمام وقت نیستید پس حتما به دنبال پدری پاره وقت باشید و صورت مساله را با هزینه کردن از پدر و مادرتان پاک نکنید. فرزندان شما نیازمند پدر و مادری خوب هستند.
13. استقلال دو نفر و خود مراقبتی در زندگی باید ادامه پیدا کند. اگر همسر شما معتقد است که شما باید مراقبش باشید. احتمالا توجه شما به او به اندازه کافی نیست. اما این به معنای این نیست که بخواهد برایش والدگری کنید. او باید به عنوان یک بالغ از خودش مراقبت کند. مراجعه به دکتر در هنگام مناسب یک افتخار است و کسی که سلامتی خود را به عنوان ایثار به عقب می اندازد یا ماهها منتظر است تا همسرش او را به دکتر ببرد سلامت خانواده و مراقبت از فرزندان را تهدید میکند.
بسیار مهم است که شما بتوانید بین این دو موضوع تفاوت قائل شوید. همسر شما باید به بدن و روح خود مراقبت کند و مرز بندی درستی بین مراقبت از خود و نیاز به توجه شما داشته باشد. این مساله بسیار مهم است و اگر طرف مقابل شما توان مراقبت از خود را ندارد یعنی کیفیت زندگی خود را باید نصف کنید تا بتوانید از او پرستاری کنید.
14. تامین نیاز شما باید برای طرف مقابل شما قابل انجام باشد. اینکه تمام توجه یک نفر به شما باشد. و اینکه شما برای او منحصر باشید به این معنا نیست که میتواند نیازهای شما را فراهم کند. نیازهای شما از کودکی در شما شکل گرفته است. تصور کنید شما روزانه ۴۰۰۰ کالری غذا نیاز دارید. بدن شما این نیاز را طی مدت طولانی در خود ایجاد کرده و اگر طرف مقابل شما ۲۰۰۰ کالری غذا برای شما تامین کند.
به اندازه میانگین افراد این کار را انجام داده اما شما را دچار سو تغذیه میکند. کسی که هر سال یک سفر خارج از کشور دارد نمیتواند برای ده سال فقط یک بار از کشور خارج شود. البته در مورد ظواهر زندگی این موضوع قابل درک تر است اما در مورد نیازهای معنوی هم باید به این موضوع توجه کرد. سعی کنید نیازهای خود را با توان طرف مقابل ارزیابی کنید و الا در صورت نابرابری این توان شما دچار سو تغذیه روحی خواهید شد و ممکن است تحت تاثیر این درد به دنبال راه حلهایی خارج از خانواده باشید. چیزی که شما را دچار یک عذاب وجدان میکند و تبدیل به یک خائن وفادار میشوید.
15. حس مفید بودن در زندگی یک حس اساسی است و کسی که نتواند به شما نشان دهد تا چه اندازه حضور شما مفید است شما را دچار افسردگی میکند. تقدیر مداوم و به اندازه و متناسب با تلاش شما، میتواند شما را زنده نگه دارد و چاپلوسی یا بی تفاوتی هر دو شما را افسرده میکند.
داستان ماهیگیر ژاپنی که برای تازه ماندن ماهیهای استخر یک بچه کوسه در قفس رها میکرد تا آنها از ترس خورده شدن شاداب بمانند داستان جالبی است. کسی که در مقابل فایده و ضرر شما بی تفاوت است نمیتواند شما را شاداب نگه دارد. اینکه به شما توجه صددرصدی دارد به معنای پذیرش همه کارها و ناکارهای شما نیست. این موضوع تنها وقتی میسر است که طرف شما فعالانه ناظر بر رفتار شما باشد.
16. قدرت طرف مقابل را احساس کنید. اینکه طرف مقابل شما خیلی محکم بر مواضع خودش بایستد و تسلیم محض شرایط نباشد نشاندهنده بی علاقهگی او به شما نیست. او باید بتواند نیازهای خود را به طرز درستی بدون درگیر شدن و دور زدن شما مطرح کند و برای رسیدن به آن تلاش کند. اینکه او گاهی سرخود محسوب میشود همیشه بد نیست. اینکه او برای داشتن شما تلاش کرده همان چیزی است که او برای داشتن چیزهای دیگر هم در کنار شما تلاش خواهد کرد. اینکه شما انتخاب نهایی او هستید به این معنی نیست که همه انتخابهای او هستید. اجازه دادن به طرف مقابل برای اینکه همچنان قوی باشد و برای رسیدن به خواستههایش نه در مقابل شما که در کنار شما تلاش کند چیز بدی نیست. گاهی افراط در کنترل گری باعث میشود
یک آدم قوی و مستقل را تبدیل کنید به یک ادم ضعیف و بی خاصیت و این اشتباه است. شما باید بتوانید خود را مدیریت کنید و او هم باید خود را مدیریت کند. شما هر دو باید قوی باشید. مستقل باشید و این در تناقض با زندگی مشترک و همه چیز را باهم و برای هم خواستن نیست. اگر طرف مقابل شما این حس را به شما نمیدهد مراقب باشید شاید به اندازه کافی قوی نیست.
این قدرت داشتن البته باید متناسب باشد و قوی بودن بیش از اندازه یک طرف ماجرا باعث میشود شما به جای اینکه زوج او باشید برده او باشید. یک دوستی بود که به این خاطر از همسرش میخواست جدا شود که او در مقابل همه چیز تسلیم بود. و حدس بزنید وقتی گفت میخواهم از تو جدا شوم. پاسخ همسرش چه بود؟ گفت باشد هر چه تو بخواهی! این مثال واضحی است از اینکه قوی بودن یک نیاز متقابل در زندگی است.
17. هیچ چیزی از زندگی مشترک مهم نیست. این یک اصل است که باید برای دو طرف قابل درک باشد. حتی دین هم میگوید زناکاران برای زناکاران هستند و این نشان دهنده این است که زندگی مشترک هیچ شریعتی بالاتر از زندگی مشترک نباید داشته باشد. اینکه شما تصمیم گرفتهاید با کسی که اهل حجاب نیست ازدواج کنید انتخاب شماست پس نمیتوانید انتظار داشته باشید او اهل حجاب بشود و متقابلا او حق دارد از شما بخواهد بیخیال حجاب او بشوید. دقت کنید موضوعاتی مثل رشد و پیشرفت و تعالی روح در کنار هم موضوع جداگانه ای است از اینکه شما بخواهید در مقابل زوجتان دینتان را حفظ کنید.
تصمیم به انتخاب این موارد را قبل از ازدواج بگیرید و الا اینکه انتظار داشته باشید طرف مقابل شما به خاطر شما شریعت شما را بپذیرد یا آن را ترک کند انتظار بیجایی است.
اینکه تعبیر از بهترین یاور در عبادت خداوند در ازدواج قید شده معنای بسیار عمیقتری از همراهی زوج شما در انجام مناسکات یا پرهیز نکردن او از اجرای آن دارد. اینکه شما به خاطر همسرتان حاضر باشید خلاف شریعت خود عمل کنید یک تناقض نیست. چون شما پذیرفته اید که همسرتان را با این افکار در کنار خود داشته باشید و البته به معنای عدم امکان برای مذاکره و صحبت در خصوص زندگی ان دنیا و دین و روش پرداختن به روحتان نیست.
18. نظافت شخصی و خانگی شما را بپذیرد. یکی از موضوعات بسیار مهم در زندگی که دلایل خیلی از دعواها هم هست این موضوع ساده است. اگر نگاه کنید بین دو هم اتاقی بیشترین موضوع درگیری رعایت نظافت است. به هر حال شما رفتار نظافتی خاصی دارید که شاید برای طرف مقابل شما چندان هم منطقی نباشد اما او ملزم است که آن را رعایت کند و شما هم همینطور باید آن رفتار را رعایت کنید.
19. بتواند من را درگیر کند. همسر من باید من را مشغول نگه دارد. این یک موضوع بسیار مهم است که در وهله اول مورد توجه قرار نمیگیرد اما من به شما میگویم که ریشه بسیاری از خیانت ها این است که ما افرادی را پیدا میکنیم که زن یا شوهرشان به اندازه کافی ذهن آنها را درگیر نمیکند. این درگیر کردن به نوعی یک درجه از فعالیت در رابطه زناشویی است. در همه زمینه ها. برای مثال بعضی زنها نیاز دارند که در طول روز با آن ها در ارتباط باشی و حتی یک ساعت پیام ندادن برایشان آزار دهنده است.
منظورم این نیست که این موضوع لزوما خوب است منظورم این است که درگیر کردن با تامین نیاز یا توجه یا انحصار فرق دارد و شما باید بتوانید طرف مقابلتان را درگیر کنید. چیزی شبیه بازی که برای بچه طراحی میکنند و میتواند ذهن او را ساعتها درگیر کند. شاید لازم باشد در این رابطه خیلی بیشتر صحبت بکنم اما بگذارید با یک مثال حرفم را بگویم. برای یک زن سالگرد ازدواجش بسیار مهم است اما درگیر شدن ذهنش به این موضوع متفاوت است.
برای مثال شما ممکن است یک نفر را غافلگیر کنید اما یک نفر را سه ماه قبل از سوژه سالگرد ازدواجتان درگیر نگه دارید. بگذارید حدس بزند یا از او بخواهید یک آهنگ را تمرین کند بدون آنکه بداند چه خبر است. این درگیر کردن ذهنی برای مردها راحت تر است تا زنها پس طرف مقابل شما اگر نتواند شما را درگیر کند یک حفره بزرگ در زندگی خود خواهید داشت که افراد دیگری میتوانند از طریق آن به زندگی شما وارد شوند.
20. آخرین موضوع و البته از نظر من مهمترین موضوع این است. همدیگر را بپذیرید. ولی به هم راضی نباشید. اینکه کسی را داشته باشید که شما را همانگونه که هستید بخواهد و نه انگونه که او با اصلاحاتش میخواهد بسازد ارزشمند ترین چیزی است که از یک زندگی به دست میاورید. اما اینکه بخواهید طرف مقابل شما روز به روز بهتر شود هم خواسته بسیار منطقی و دلگرم کننده است.
پی نوشت: من توصیههای غلط بیشماری در زندگیام دیدهام برای مثال حرفهایی شبیه اینکه زوج خود را برای مادری و پدری خوب بودن انتخاب کن همسر خوبی هم خواهد شد. یا اینکه اگر من همه چیز را در مورد همسرم میدانستم با او ازدواج نمیکردم و و و … خیلی موارد هست که هیچ مبنای علمی هم ندارد اما به عنوان یک باور غلط در ذهن من تزریق شده بود و میدانم هنوز هم وجود داره اما من تلاش میکنم ندانستههای گذشته خودم را تا حد امکان با دلیل به شما بیان کنم و شما هم میتونید موارد رو نقد کنید.
حتما این موارد رو با مشاور خودم هم مطرح میکنم هر کسی میتواند به موضوعات دیگری هم توجه کند و من صرفا نظر شخصیام را بیان کردهام.