چرا ویتامین را راهاندازی کردم؟ و چرا به بازارآوا فکر میکنم؟
13 آبان 1404 1404-08-13 12:34چرا ویتامین را راهاندازی کردم؟ و چرا به بازارآوا فکر میکنم؟
دوستان عزیز، میخواهم در مورد فلسفه و اهداف شخصی خود در راهاندازی “ویتامین” صحبت کنم. کسانی که من را میشناسند، میدانند که نزدیک به ۲۵ سال است در حوزه فناوری فعالیت دارم. در سالهای اخیر، به دلیل شرایط نامساعد اقتصادی کشور برای فعالیتهای تحقیق و توسعه، ناگزیر به سمت واردات کالاها و فناوریهای پیشرفته حرکت کردم. این تغییر مسیر برای من بسیار سخت بود؛ چرا که از یک تولیدکننده دانشبنیان، به یک بازرگان تبدیل شدم. هرچند که کار بازرگانی شغلی بسیار محترم است، اما هرکس به کاری عشق میورزد و عشق من همواره فناوری و توسعه آن بوده است.
در این مسیر، با یک مشکل اساسی روبرو شدم: عدم تناسب قیمت و کیفیت کالاها به دلیل ناآگاهی برخی خریداران. این مسئله نه تنها به ضرر مصرفکننده نهایی است، بلکه فضای ناسالمی در بازار ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، ویتامین متولد شد تا با کاهش هزینههای تأمین، افزایش کیفیت و دقت، و ارتقای سطح فناوری در واردات، گامی رو به جلو بردارد.
اما آنچه اخیراً در حوزه بازرگانی شاهد آن هستم، رها شدگی این بخش و عدم نظارت کافی است. در حال حاضر، هر واردکنندهای میتواند کالایی را با هر قیمتی در بازار به فروش برساند. البته که آزادی قیمتگذاری اصل مهمی در بازار است، اما در تمام کشورهای پیشرفته، ثبت قیمت واقعی خرید کالا در گمرک اجباری است. برای مثال، اگر قیمت کالایی در گمرک ۱ یوان ثبت شود، فروش آن به قیمت ۵۰ یوان و برداشت سود ۴۹ یوانی، عملی غیرقانونی و مشمول مالیاتهای سنگین خواهد بود. در چنین سیستمی، سود باید به صورت متعادل بین تاجر و دولت تقسیم شود.
برای درک بهتر این مسئله، مثالی واقعی میزنم: اخیراً کالایی را در بازار تهران مشاهده کردم که قیمت آن در ایران ۲۵ برابر قیمت خردهفروشی در چین بود! با فرض خرید عمده توسط فروشنده (که احتمالاً کالا را به نصف آن قیمت خریداری کرده)، این اختلاف به ۵۰ برابر میرسد. این ارقام نشاندهنده ولنگاری در نظام بازرگانی کشور است؛ موضوعی که حتی وزیر دادگستری نیز اخیراً در مورد برنجهای پاکستانی به آن اشاره کرد.
از دیدگاه من، راه برونرفت از این شرایط، ایجاد یک مرجع قیمتی مستقل است. ایدهای که به ذهنم رسیده، راهاندازی سایتی برای فروش مستقیم کالاهای چینی در ایران است، با دو شرط اساسی:۱. فروش تنها به صورت عمده و به کسبه انجام شود.۲. دریافت کامل مبلغ در زمان سفارش، برای جلوگیری از درگیر شدن با مسئله نقدینگی و نزول.
این ایده را نه یک طرح سودآور کلان، بلکه یک حرکت جهادی و تعاونی میدانم. نمونه مشابه آن را در بانک رسالت میبینیم که با سود ۲ درصدی به وامدهی میپردازد و در عین حال، کمترین میزان معوقات را در بین بانکها دارد. این ثابت میکند که میتوان بر اساس اصول اخلاقی و اجتماعی فعالیت اقتصادی کرد و در عین حال موفق بود.
در پایان، این ایده را گامی در راستای مسئولیت اجتماعی خود میدانم. بزرگترین کمکی که شما میتوانید در این مسیر به من بکنید، حمایت فکری و دعای خیر شماست تا روزی بتوانم این طرح را به مرحله اجرا برسانم. همچنین اگر دوستان دیگر را به این دالان اضافه کنید باعث افتخار خواهد بود.